

سياسيبازي در بازار نفت
سياسيبازي در بازار نفت
علي شمس اردكاني(رييس كميسيون انرژي اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران)
تحولات بازار انرژي به عنوان يكي از بزرگترين فعاليتهاي اقتصادي، كاملا تابع كساني است كه به نوعي پيوند اقتصادي و سياسي دارند. از سويي از آنجا كه بازار انرژي از نظر حجم مبادلات داخلي و بينالمللي جايگاه اول را دارد، لذا هرگونه تصميم سياسي ميتواند اين بازار را نيز تحت تاثير قرار بدهد. اما اين تاثير به عوامل زيادي متكي است كه مهمترين آن ميتواند بازيگران تجاري در دنيا باشد؛ كساني كه منافع آنها به اين بازار بزرك گره خورده است. اگر آنها منافع شان را در خطر ببينند، قطعا براي منافع شان لابي خواهند كرد. مثلا فرض كنيد، ارزش مصرف مواد انرژيزا – مثل نفت، گاز، زغالسنگ- با مثلا غلات كه خوراك اصلي بشر و خوراك تجارياند با هم بسيار متفاوت است. بيشك حجم اقتصادي فعاليتهاي بخش انرژي بيشتر از غذاست. اين تفاوت براي ساير فعاليتهاي اقتصادي هم صادق است. اگر صنايع غذايي را با صنايع بخش انرژي مقايسه كنيد، اين تفاوت را ميبينيد. فقط هم در سطح يك كشور اين مقايسه قابل بررسي نيست و بحث بينالمللي است. يعني عوامل عرضه با تمركز بر تقاضا هماهنگ است. اگرچه در خاورميانه نفت و گاز يك بازيگر و آلترناتيو مهم ارزيابي ميشود كه محل مصرف و عرضه اين محصول كشورهاي صنعتي، يا كشورهاي در حال صنعتي شدن است، اما آنسوي اين عرضه، به تقاضاي اين كشورها بازميگردد. پس لاجرم در موضوع انرژي تجارت وسيع بينالمللي قرار دارد. در كنار اين بازار، عوامل بسياري از جمله بازار حمل و نقل هم قرار ميگيرد كه خود بحث ديگري دارد. يا شيوههاي اين انتقال از نفتكش و ال ان جي گرفته تا انتقال از طريق خط لوله همگي مسائل خاص و تجارت مخصوص به خود را دارد. در واقع انرژي بزرگترين حجم فعاليت اقتصادي، جابهجايي و حجم را به خود اختصاص ميدهد. در ايالات متحده امريكا بزرگترين حجمها به اين محصول اختصاص دارد. اورانيوم، گاز طبيعي و نفت سه محصول بزرگ انرژي، توجه زيادي از اقتصاد را به خود جلب كرده است.
اگر بپذيريم كه انرژي بزرگترين حمل و نقل، بزرگترين ميزان مبادله و بزرگترين حجم جابهجايي پول را دارد، پس بايد بپذيريم كه بحثهاي انرژي هم سياسي است، چون فرامرزي است و در داخل كشورها حجم پول زيادي را به خود اختصاص ميدهد. حتي مسائل اجتماعي را هم در برميگيرد. اگر بزرگترين مال التجاره غذا باشد، باز هم فاصله زيادي با بخش انرژي دارد. مثال ميزنم؛ روزانه 100 ميليون بشكه نفت توليد ميشود، اگر قيمتهاي امروز را در نظر بگيريد، يعني 60 دلار در هر بشكه، اين عدد 6 ميليارد دلار را در برميگيرد. طبيعتا، هيچ
مالالتجارهاي اين حجم پول را به خود اختصاص نميدهد. حالا به اين 6 ميليارد دلار حجم گاز را هم اضافه كنيد، يا زغالسنگ را اضافه كنيد. وقتي 100 ميليون بشكه در روز نفت ميخواهيد توليد كنيد، يا اينكه 10 ميليارد مترمكعب گاز در روز تجارتي به اين بزرگي را دربرميگيرد، صنايع زيادي هم به اين بازار وصل است، پس تصميمگيري در اين بازار به عهده يك نفر يا يك گروه نيست. منافع همه در آن تنيده است. حتي فولاد كه صنايع زيادي به آن وصل است از نظر ميزان فعاليت قابل مقايسه با ساير بخشها نيست. با چنين پيش زمينهاي، ميبينيد كه اطرافيان ترامپ و البته خودش اين موضوع را كاملا ميفهمد. مثلا شركت اكسون با آرامكو شريك است و نفت را توليد كرده و در ژاپن ميفروشند. آنها باهم كاسبي درهم تنيدهاي دارند. در چنين شرايطي در نظر بگيريد آقاي ترامپ به عنوان رييسجمهور جديد امريكا بخواهد يكتنه يك بازار رابه هم بريزد. معلوم است كه نميتواند. البته به لحاظ رفتاري، رييسجمهور تازه امريكا حرفها و تصميمهايش متعارف نيست، اما چون كاسب است، پابرهنه نميتواند در كاسبي ديگران بدود. همينطور كه كسي كه سياسي نيست، نميتواند حرف سياسي بزند.
از سويي مواضع ترامپ نسبتا بههم ريخته است؛ يعني نسبت به نُرم و پيچيدگيهاي جريانهايي كه يك اظهارنظر به آن ارتباط پيدا ميكند، ناپخته، غيرحرفهاي و معمولا خام است. اما ترامپ گفته است كه قصد دارد جايگاه كشورش را به جايگاه اول در اقتصاد دنيا بازيابي كند. قطعا براي تحقق اين امر، نياز به بهرهگيري از تجارت و صنعتي دارد كه بيشترين حجم مبادله و پول را دارد. پس نميتواند با بازار انرژي بازي كند و اين بازار را از دست بدهد. لذا استراتژياي در پيش ميگيرد كه اگر تا قبل از روي كار آمدن او، اين هدف را محقق نميكرد، حالا آنها اجرايي شود. پروژههايي كه موجب به دست آمدن حجم بالاي مبادله شود. چون ميخواهد حجم پول را در اقتصاد كشورش بالا ببرد. ممكن است كه توليد و نفت و گاز غيرمتعارف كه از سنگهاي شيل و ريگهاي آغشته به قير به دست ميآيد، بالا برود، اما اين افزايش توليد تا جايي است كه زياندهنده نباشد. پس دستور اجراي اين كار را صادر ميكند. اما اگر توليد نفت امريكا بالا برود و درآمد به اندازه توليد سابق نباشد، عرضه بر تقاضا پيشي ميگيرد، پس قيمتها كاهش مييابد. حال اين سوال مطرح است كه آيا ترامپ كه خود كاسب است، ميتواند زيان را بپذيرد؟
وقتي عرضه بر تقاضا پيشي گرفت، اوپكيها گفتند الان وقت مسابقه در توليد نيست. در نتيجه تصميم گرفتند سقف توليد را كم كنند. در حال حاضر قيمت نفت از
30 دلار به 58 دلار افزايش يافته است و به نظر ميرسد تا 60 دلار هم افزايش داشته باشد.
حال آنكه هنوز سياستهاي ترامپ اجرايي نشده است. هرچند كه فعاليتهاي حفاري براي نفت و گاز شل بالا رفته است. شاخص توليد نفت در امريكا را با تعداد دستگاههاي حفاري كه كار ميكنند، ميسنجند. در حال حاضر، تعداد drilling count به 200 دكل افزايش يافته است. اگرهركدام از اين ميادين شيل در شبانه روز 10 هزار بشكه نفت توليد كنند و به فرض تعداد دكلها هم 200 دكل باشد، توليد 2 ميليون بشكه افزايش مييابد. اگرچه عدد زيادي نيست، اما همين حجم را اعضاي اوپك بعد از 8 سال توافق كردند كه كم كنند. كاهشي كه قيمت نفت را 10 دلار افزايش داد. حالا اگر اين رقم را امريكا به بازار عرضه كند، تلاش اوپكيها بيثمر خواهد شد. اوپك كه با همكاري روسيه تصميم گرفت تا توليد خود را كم كند، در حالي كه امريكا به همان نسبت بالا در حال بالا بردن توليد خود است. سياست امريكا نميتواند free for all باشد به اين دليل كه گرانترين نفتي كه توليد ميشود، نفت غيرمتعارف است. اگر توليد نفت غيرمتعارف زياد شد و قيمت پايين آمد، ديگر نفت غيرمتعارف صرف نميكند. بعضيها اين نرخ را 35 دلار در هر بشكه برآورد ميكنند. حال اگر قيمتها از 40 دلار بالاتر برود، شرايط مثل قبل ميشود. اما اگر عرضه بالا رفته و قيمتها كم شود، قبل ازهمه شركتهاي امريكايي مثل اكسون موبيل و كونوكو زيان ميبينند. در نتيجه مقابل ترامپ و سياستهاي افزايش توليد ميايستند و مخالف ميشوند. شركتهاي نفتي بزرگ هم زور پُر زور دارند. همانطور كه ظاهرشاه افغانستان گفت، افغانستان زيربار زور نميرود، مگر اينكه زورش پر زور باشد! در نتيجه زور نفت پر زور است. يعني بزرگترين فعاليت و تجارت اقتصادي دنيا چنين قدرتي دارد. توليدكنندههاي انرژي به دولتيها توصيه ميكنند كه پابرهنه توي اين صنعت ندوند. به اين دليل كه اين رشته نياز به مهندسي ندارد، اجتهاد ديگري ميخواهد. توليدكنندهها و تاجران انرژي به شاهراههاي مالي متصل هستند. بورسها دست آنهاست. هر تكانهاي در بازار و بورس، دنيا را به هم ميريزد. بنابراين آقاي ترامپ با بخش نفت و انرژي نميتواند شوخي كند. مثل ويزا نيست.
كاهش توليد و افزايش قيمت نفت به نوعي به رونق سرمايهگذاري در اين صنعت منجر ميشود كه براساس گزارش آژانس بينالمللي انرژي در دو سال اخير سرمايهگذاريها در اين صنعت بيش از ٣٠٠ميليارد دلار كاهش يافت كه در ٤٠سال اخير بيسابقه بوده است. در اين ميان بيشترين افت سرمايهگذاري در حالي مربوط به صنايع بالادستي نفت و گاز امريكايشمالي است كه بسياري از كارشناسان بازگشت سرمايه به اين مناطق را دور از انتظار نميدانند.
عربستان سعودي و عراق از ديگر كشورهايي هستند كه هزينههاي توليد نفت در آنها بسيار پايين است به طوري كه برآوردهاي موسسه بريتيش پتروليوم انگليس از هزينههاي توليد نشان ميدهد كه توليد يك بشكه نفت در اين دو كشور عضو اوپك حدود ۴ تا ۶ دلار است. با وجود اين، هزينههاي توليد نفت در كشوري همچون امارات متحده عربي كه بايد بخشي از توليد نفت خود را از ميادين فراساحلي با سرمايهگذاريهاي كلان استخراج كند، بالاتر است و به حدود بشكهاي هفت دلار ميرسد.
در چنين بازاري، عربستان نياز دارد كه قيمت نفت حول و حوش 55 تا 60 باشد، زيرا تعداد زيادي از سهامداران آرامكو بينالمللي هستند و سعوديها براي اينكه خودشان را بيمه كنند و در معرض حملات ضد داعشى ترامپ نباشند اين توافق را پذيرفتند.
بايد توجه داشت كه پايگاه نفتى طرفداران ترامپ در نفت و گاز شيل است و آنها هم با توافق اوپك كه منجر به افزايش قيمتها ميشود، منتفع خواهند شد، لذا احتمال دارد روابط سردي كه بين وهابيها با اردوگاه ترامپ ايجاد شده، به دنبال اين توافق بهبود يابد و از اين منظر براي عربستان هم به جهت منافع اين كشور اين توافق مفيد بوده است.
منبع:اعتماد
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.پر کردن فیلد های ستاره دار اجباری است.*
امتیاز شما