

معماري واحدهاي مسكوني مهمتر از متراژ
معماري واحدهاي مسكوني مهمتر از متراژ
دونوع برنامهريزي براي تعيين الگوي مصرف مسكن وجود دارد، يك الگو مربوط به تقاضا و ديگري به عرضه تعلق دارد و سياستگذاران بخش مسكن بايد براساس شرايط اقتصادي حاكم و برهه زماني مورد نظر در مورد اجراي هريك از اين الگوها تصميمگيري كنند كه اين برنامهريزي عمدتا براي بخش تقاضا صورت ميگيرد.
زماني كه براي بخش تقاضا برنامهريزي ميكنيم ميتوانيم با كاهش متراژ يا افزايش متراژ ساختمانهاي درحال ساخت، متقاضيان خريد مسكن را به سمت واحدهاي كوچك يا بزرگ متراژ سوق دهيم، به عنوان نمونه با اجراي الگوي كوچك متراژ و ساخت و ساز اين واحدها، تقاضا براي واحدهاي بزرگ متراژ يا از صحنه خريد خارج ميشود يا تغيير سليقه و ذائقه داده و به سمت خريد واحدمسكوني كوچك متراژ گرايش مييابد يا بالعكس وقتي كه اغلب واحدهاي ساخته شده به سمت واحدهاي بزرگ متراژ حركت ميكند، متقاضي خريد واحدكوچك يا توان مالي كافي را دارد كه يك واحد بزرگ خريداري ميكند يا تمايل خود را براي خريد مسكن از دست ميدهد. به عبارت ديگر درصورتي كه الگوي مصرف مسكن از سوي عرضه تقاضا ميكند، متقاضي نيز مجبور به ارائه تغييراتي ميشود.
الگوي ديگر مربوط به عرضه مسكن است، در سالهاي اخير با توجه به افزايش خريد و فروش واحدهاي كوچك متراژ، سازندگان مسكن تمايل بيشتري به ساخت واحدهاي كوچك متراژ دارند زيرا اين واحدها هم ازسوي متقاضيان راحتتر به فروش ميرسد و هم اينكه مقدار هزينه مورد استفاده براي ساخت اين واحدها كمتر از واحدهاي كوچك متراژ است و سازنده ترجيح ميدهد كه به جاي ساخت يك واحد 150 متري، 3واحد 50 متري بسازد.
با توجه به موارد ذكر شده زماني كه امكان برنامهريزي براي بخش تقاضا وجود ندارد سياستگذار دنبال برنامهريزي و تعيين الگو براي بخش عرضه ميرود زيرا سياستهاي حوزه مسكن بايد از طريق يكي از اين دو الگو اجرايي ميشود.
اگرچه سياستگذار بايد برنامهريزي جامعي براي بخشهاي عرضه و تقاضا داشته باشد اما تجربه نشان ميدهد زماني كه نيازمندي و تقاضا براي مصرف مسكن بالا ميرود، بخش عرضه شروع به ساخت تعداد واحدهاي بيشتر ميكند و با توجه به صرفه اقتصادي، سازنده در يك زمين به مساحت 150متر، 3واحد 50 متري ميسازد كه درشرايط فعلي به دليل ركود بخش مسكن، چنين معادلهيي حكمفرما نيست البته ناگفته نماند اگرچه هماكنون تقاضاي موثرچنداني براي خريد مسكن وجود ندارد اما باتوجه به افزايش طلاق، پررنگ شدن زندگي مجردي، مهاجرت و... تقاضا براي خريد انباشته شده است.
باتوجه به طرح جامع مسكن بايد سالانه يك تا1.2 ميليون واحد در سال ساخته شود تا نياز متقاضي جديد و قديمي تامين شود ضمن اينكه فضاهاي لازم آموزشي، تفريحي و رفاهي و... نيز براي ساخت و ساز اين تعداد واحد مسكوني بايد ساخته شود و زيرساختهاي مربوط به ساخت و سازهاي جديد نيز درنظرگرفته شود و ميزان توليد نيز متناسب با تقاضا باشد زيرا در گذشته، زوج جوان پس از ازدواج درخانه پدري دختر ياپسر سكونت ميكردند اما هماكنون زوجهاي جوان دراغلب موارد جدا از خانواده، واحدي مسكوني را اجاره يا خريداري ميكنند و با توجه به ثبت حدود 750 هزار خانواده جديد در سال، بايد نياز اين خانوارها تامين شود ضمن اينكه جوانان نيز يا براي خود اتاق مخصوص دارند يا از خانواده جدا زندگي ميكنند.
شرايط جامعه به سمتي پيش ميرود كه تقاضا براي افزايش خريد يا اجاره واحد مسكوني حركت ميكند اما ميزان مصرف كنوني مسكن مورد قبول نيست زيرا درحال حاضر بسياري از خانوادههاي پرجمعيت در واحدهاي مسكوني كوچك زندگي ميكنند كه اين موضوع بايد اصلاح شود، البته نيازي نيست كه يك زوج در يك خانه 100، 120متري زندگي كنند اما يك خانواده با دوتا سه فرزند نيازمند يك واحد مسكوني متوسط يا بزرگ متراژ هستند اما آمار نشان ميدهد كه اغلب خانوادهها در فضايي كوچكتر از ميزان مورد نياز و در واحدهاي كوچك متراژ زندگي ميكنند كه اين موضوع ميتواند تبعات منفي بسياري به همراه داشته باشد. جدا از كوچك بودن متراژ واحدهاي جديد مسكوني، نامناسب بودن طراحي و معماري اين واحدها نيز مطرح است.
بايد تلاش شود تا مجتمعهاي زيستي مناسب براي زندگي ساخته شود اما در حال حاضر نه تنها در كلانشهرها بافت شهري غالب مربوط به واحدهاي مسكوني كوچك با طراحي نامناسب است بلكه در شهركهاي اقماري نيز واحدهاي مسكوني بزرگ متراژ با معماريهاي نامناسب ساخته ميشود كه اين موضوع تبعات منفي بسياري را به همراه دارد ضمن اينكه ساخت و ساز واحدهاي كوچك در بافتهاي مياني شهرها و كلانشهرها آثار منفي كمتري نسبت به ساخت و ساز واحدهاي بزرگ در شهركهاي اقماري دارد. شهركهاي اقماري، دچار مشكل هويتي هستند و ساخت و سازهايي با طراحيهاي نامناسب برمشكلات آنها ميافزايد اما واحدهاي كوچك متراژ در شهرهاي كوچك كه خانوادهها همديگر را ميشناسند، مشكلات و آسيبهاي كمتري را به جامعه وارد ميكند حتي در كلانشهرها نيز واحدهاي كوچك تبعات منفي كمتري نسبت به واحدهاي بزرگ متراژ شهركهاي اقماري به همراه دارد. به عنوان نمونه شهركهاي جديد به دليل معماري نامناسب در بافت شهري و همچنين طراحي بيكيفيت واحدهاي مسكوني، فضاي خوبي براي ارتكاب جرم ايجاد كردهاند كه اين موضوع درآينده مشكلاتي را به همراه دارد، بايد تلاش شود تا علاوه بر توجه به متراژ واحدهاي ساخته شده به طراحي و معماري بافت شهري نيز توجه شود زيرا هردوي اين عوامل ميتواند تبعات گستردهيي براي جامعه به همراه داشته باشد و شهركهاي جديد از همه امكانات رفاهي، آموزشي، تفريحي و... برخوردار باشند.
منبع:تعادل
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.پر کردن فیلد های ستاره دار اجباری است.*
امتیاز شما